مشعل هدایت
قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وحی و آدرس mashalehedayt.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

عصر هارون
امام رضا علیه‏السلام پس از شهادت پدر بزرگوار خود، در سال 183 قمری، به امامت رسید. مدت امامت ایشان بیست سال بود که ده سال از آن در دوران هارون الرشید گذشت. این مدت، دوران آزادی نسبی فعالیت‏های فرهنگی و علمی امام رضا علیه‏السلام به شمار می‏رود؛ زیرا هارون در این مدت چندان با حضرت کاری نداشت و ایشان آزادانه به فعالیت‏های خود ادامه می‏داد. امام رضا علیه‏السلام ، در این دوره توانست شاگردانی را تربیت و علوم و معارف اسلامی را توسعه دهد. مهم‏ترین علت کاهش فشار از طرف هارون، نگرانی وی از عواقب شهادت امام کاظم علیه‏السلام بود؛ زیرا اگر چه هارون تلاش فراوانی برای پنهان کردن این جنایت به عمل آورد، اما سرانجام راز این جنایت بزرگ فاش شد و باعث نفرت مردم از هارون گردید. امام رضا علیه‏السلام هم از این فرصت استثنایی استفاده کرده، امامت خود را آشکار ساخت.
امام رضا علیه‏السلام و امین
با درگذشت هارون‏الرشید در سال 193 قمری در شهر طوس، فرزندش امین به خلافت رسید و به مدت پنج سال زمام امور کشورهای اسلامی را به دست گرفت. در این دوران، برخوردی میان امام رضا علیه‏السلام و مأموران عباسی صورت نگرفته است؛ زیرا دستگاه خلافت عباسی، گرفتار اختلاف‏های داخلی و نبردهای امین و مأمون عباسی بر سر خلافت بود و فرصتی برای آزار و اذیت علویان به ویژه امام رضا علیه‏السلام نداشت. امام، در فاصله سال‏های 193 تا 198 قمری که مصادف با حکومت امین بود، از آزادی نسبی برخوردار بود و توانست با استفاده از این فرصت، کارهای ناتمام پدران بزرگوار خود را سر و سامان داده، خدمات علمی و فرهنگی زیادی به امت اسلامی عرضه کند.
عصر مأمون
با استقرار مأمون عباسی بر تخت سلطنت در سال 198 قمری، فصل تازه‏ای از زندگی امام رضا علیه‏السلام شروع شد. این بخش از زندگی حضرت، با ناملایمات و سختی‏های فراوانی همراه بود و فرصت هر گونه فعالیت آزادانه را از ایشان گرفت. در این دوران پنج ساله، مأمون تصمیم گرفت امام را از مدینه به شهر مرو، مقر حکومت خود آورده، ضمن استفاده از موقعیت علمی و اجتماعی‏شان ،کارهای حضرت را زیر نظر بگیرد. مأمون ابتدا از امام به صورت محترمانه دعوت کرد تا همراه با بزرگان آل علی علیه‏السلام به مرکز خلافت بیایند، ولی امام از قبول دعوت خلیفه خودداری کرد. مأمون اصرار فراوانی نمود و نامه‏های متعددی میان آن دو رد و بدل شد تا سرانجام حضرت به طرف شهر مرو حرکت کرد.
مسافر ایران
هنگامی که امام رضا علیه‏السلام خود را از سفر به خراسان ناگزیر دید، در چند نوبت کنار مرقد پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله حاضر شد و با وداع خویش، نگرانی و ناخرسندی خود را از این سفر آشکار ساخت. بعد از مراسم وداع با جد بزرگوار و اهل بیت خود، کاروان امام به حرکت افتاد. مسیر حرکت امام از مدینه به خراسان به گونه‏ای طراحی شده بود که از هر گونه واکنش احتمالی شیعیان و علویان به دور باشد. بر همین اساس، مأمون دستور داد حضرت را از داخل شهرهای شیعه نشین عبور نداده، احساسات و عواطف آنان را تحریک نکنند. آنان کاروان حامل امام را از شهر مدینه به بصره و از آن‏جا به شهر اهواز حرکت دادند. کاروان در ادامه مسیر خود، وارد فارس شد و آنجا را به قصد مرو ترک کرد. همچنین کاروانیان پیش از رسیدن به مرو، مدتی در نیشابور استراحت کردند.
نگین نیشابور
امام رضا علیه‏السلام در میان استقبال با شکوه و بی‏نظیر مردم نیشابور، وارد این شهر شد و چند روزی در آنجا اقامت گزید. امام رضا علیه‏السلام در شهر نیشابور با نمایاندن چهره محبوب خود برای مردم ولایت‏مدار، در پاسخ به دو تن از علمای بزرگ شهر، حدیث سلسلةُ الذَّهب را چنین روایت فرمود: «من از پدر خود و پدرم از پدران خود و آنها از پیامبر اسلام و ایشان از جبرئیل و او از خداوند متعال شنید که فرمود: کلمه توحید (لا اله الّا اللّه‏) دژ مستحکم من است. هر کس وارد دژ من شود از عذاب و کیفر الهی در امان است». بعد از خواندن حدیث توحید، شتر امام به راه افتاد، ولی هنوز دیدگان هزاران انسان شیفته به سوی او بود که ناگهان ایستاد و امام سر خود را از کجاوه بیرون آورد و کلمات جاویدان دیگری به زبان جاری ساخت و با صدای بلند فرمود: «کلمه توحید شروطی هم دارد، من از جمله شروط آن هستم». امام رضا علیه‏السلام با این بیان، مسئله ولایت را همانند تنه‏ای بر آمده از ریشه درخت توحید معرفی کرد. در آن روز، این حدیث، به دست بیست هزار نفر نوشته شد.
خورشید مرو
کاروان حامل امام رضا علیه‏السلام ، شهرها و روستاها را یکی پس از دیگری طی کرده و سرانجام پس از تحمل حدود چهارماه سفر و گذر از مناطق مختلف، در نیمه اول سال 201 قمری وارد شهر مرو، مرکز حکومت مأمون عباسی شد. با ورود امام به این شهر، شور و هیجان وصف ناپذیری مردم را فرا گرفت و شیفتگان مقام ولایت، با شور و احساسات پاک خود مقدم حضرت را گرامی داشتند. عبور مرکب امام از میان انبوه جمعیت که تا خارج شهر به استقبال آمده بودند، شکوهی فراوان و منظره‏ای شگفت‏انگیز پدید آورده بود. امام پس از طی مسیر و عبور از میان صفوف به هم فشرده مردم، در منزلی نزدیک مرکز حکومتی که از قبل آماده شده بود مستقر شد.
ولایت‏عهدی
چند روز پس از استقرار امام رضا علیه‏السلام در مرکز حکومت عباسی، مذاکراتی بین حضرت و مأمون آغاز شد. مأمون تظاهر کرد می‏خواهد خلافت را به حضرت واگذار کند، ولی امام این پیشنهاد را نپذیرفت. مأمون که چیزی جز این از حضرت انتظار نداشت، از موقعیت پیش آمده استفاده کرده، هدف اصلی خود، یعنی واگذاری ولایت‏عهدی را به حضرت پیشنهاد کرد. امام باز هم نپذیرفت. مأمون از راه تهدید وارد شده و گفت: «باید پیشنهاد مرا بپذیری زیرا چاره‏ای جز این نمی‏بینم. تو همواره بر خلاف میل من پیش می‏آیی و خود را از قدرت من در امان می‏بینی. به خدا سوگند اگر از قبول پیشنهاد ولایت‏عهدی خودداری کنی، تو را وادار به این کار می‏کنم و چنانچه باز هم قبول نکنی، به قتلت می‏رسانم». امام به ناچار پیشنهاد مأمون را پذیرفت و فرمود: «من به شرطی ولایت‏عهدی تو را می‏پذیرم که هرگز در امور مملکتی و در هیچ یک از امور دستگاه خلافت همانند عزل، نصب، حکم، قضاوت و فتوا دخالت نکنم».
اهداف شوم مأمون
یکی از ترفندهای سیاسی مأمون در مقابله با نارضایتی عمومی و فرونشاندن شورش‏ها ،دعوت از امام رضا علیه‏السلام بود تا از مدینه به خراسان بیاید و او از این راه خلافت خود را مشروعیت بخشد و با خیال آسوده حکومت کند. هدف‏هایی که مأمون در سیاست احظار امام رضا علیه‏السلام به خراسان داشت عبارت است از: 1. زیر نظر داشتن فعالیت‏های امام و جدا کردن حضرت از مردم؛ 2. کاشتن بذر شک و بدبینی و شایعات در مورد رهبری اهل بیت و اتهام گرایش به قدرت و سازش با حکومت؛ 3. جلب و جذب جنبش‏های علوی؛ 4. داشتن انسانی نیرومند از نظر علمی و معنوی در دستگاه حکومتی خود برای برطرف ساختن مشکلات و تنگناها؛ 5. در دست‏داشتن امام به عنوان برگ برنده در مقابل علویان دیگری که با دستگاه عباسی مخالفت می‏کردند؛ 6. احساس خطر مأمون از طرف امام.
مأمون و نگارش عهدنامه
مأمون، عهدنامه ولایت‏عهدی امام رضا علیه‏السلام را به خط و انشای خویش نوشت و امام رضا علیه‏السلام نیز به خط شریف خود بر این عهدنامه مطالبی اضافه کرد. در قسمتی از این عهدنامه که از سوی مأمون نوشته شده ، آمده است: «برای رسیدن به انتخاب ولی‏عهد، شب و روز به پیشگاه خدا مناجات کردم و از او خواستم در انتخاب ولی‏عهد کسی را الهام فرماید که خشنودی و طاعت خدا در آن باشد. به همین دلیل در افراد خاندان خود و علی بن ابی طالب با دقت نظر کردم و کسی را جز علی بن موسی نیافتم که برای این مقام لایق‏تر باشد». این عهدنامه در روز دوشنبه، هفتم رمضان سال 201 نوشته شد.
مناظرات علمی
مأمون پس از تحمیل مقام ولایت‏عهدی به امام رضا علیه‏السلام ، جلسات گسترده بحث و مناظره تشکیل می‏داد و دانشمندان بزرگ را به این جلسات دعوت می‏کرد. اگرچه منظور از این جلسات در ظاهر اثبات مقام والای امام هشتم در رشته‏های گوناگون علوم بود، در زیر پوشش ظاهری اهداف و مقاصد پلیدی دنبال می‏شد. مأمون می‏خواست مقام والای امام هشتم را تنها در بعد علمی منحصر کرده و به تدریج آن حضرت را از مسائل سیاسی کنار بزند و شعار جدایی دین از سیاست را عملی سازد. او مایل بود مسئله مناظره امام با علمای بزرگ زمان خود، نقل محافل و مجالس شود و همه علاقه‏مندان و عاشقان مکتب اهل بیت در جلسات خود به این مسائل بپردازند و از پیروزی‏های امام در این مباحث سخن بگویند تا مأمون کارهای سیاسی خود را با خیال راحت دنبال کرده، آن را پوششی بر نقاط ضعف حکومت خود قرار دهد.
قیام‏ها
در عصر امام رضا علیه‏السلام ، قیام‏های فراوانی از سوی علویان بر ضد دستگاه عباسی شکل گرفت. علت این انقلاب‏ها و قیام‏ها، ظلم و فساد بی‏پایان خلفای عباسی به مردم و علویان بود. افزون بر این که آنان معتقد بودند رهبری جامعه اسلامی حق علویان است و عباسیان غاصبان خلافت‏اند. برخی از این قیام‏ها عبارت است از:
1.
قیام ابوالسرّایا: وی از نوادگان امام حسن مجتبی علیه‏السلام است که یکی از گسترده‏ترین انقلاب‏های عصر خود را رهبری می‏کرد. مرکز قیام ایشان کوفه بود. در این قیام دویست هزار تن از یاران خلیفه به دست انقلابیون کشته شدند.
2.
قیام ابراهیم بن موسی بن جعفر علیه‏السلام که در یمن انجام شد.
3.
قیام محمدبن سلیمان، از نوادگان امام حسین علیه‏السلام که در شهر مدینه قیام مردم را رهبری می‏کرد.
4.
قیام محمد دیباج، فرزند امام صادق علیه‏السلام و عموی امام رضا علیه‏السلام که در مکه و نواحی حجاز رخ داد.
شاگردان
امام رضا علیه‏السلام در مدت بیست ساله امامت خود، شاگردان بسیاری را تربیت کرد و آن‏ها را به سر منزل کمال رساند. در منابع اسلامی، اصحاب و شاگردان حضرت بیش از سیصد نفر ذکر شده که برای نمونه، به چند از آنان اشاره می‏کنیم:
1.
احمدبن محمد بَزَنطی کوفی که از افراد مورد اعتماد و اطمینان، و از راویان احادیث اهل بیت است. وی از محضر امام کاظم علیه‏السلام و امام رضا علیه‏السلام کسب فیض نمود و کتابی در معارف اسلامی نوشت. بزنطی در سال 221 قمری از دنیا رفت.
2.
احمدبن محمد اشعری قمی که از مفاخر و بزرگان فقهای قم بوده، از محضر امام رضا علیه‏السلام ، امام جواد علیه‏السلام و امام هادی علیه‏السلام کسب فیض کرده است.
3.
زکریابن آدم که از بزرگان امامیه به شمار می‏آید. در عظمت علمی او همین بس که امام رضا علیه‏السلام به علی بن مسیب فرمود: «هر زمان که به ما دسترسی نداشتی، مسائل و معارف خود را از زکریابن آدم بپرس». قبر پاک زکریا، در قبرستان شیخان شهر مقدس قم است.
آثار
وجود منبع علوم آل محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و فیض ربوبی در شهر مدینه، باعث شد تا دانشمندان و بزرگان جهان اسلام از نقاط مختلف برای کسب فیض از محضر امام رضا علیه‏السلام به مدینه آمده و از علوم ایشان بهره‏مند شوند. ایشان در مدت امامت خود توانست آثار مهمی اعم از تفسیر قرآن، اخلاق، احکام اسلامی، پزشکی و... از خود به یادگار بگذارد. امام رضا علیه‏السلام آثاری داشته‏اند که برخی از آن‏ها عبارت است از: رساله‏ای در مورد حلال و حرام و واجب و مستحب که به درخواست مأمون خلیفه عباسی نوشته و برای او فرستاد؛ رساله‏ای در طب و مسائل مختلف پزشکی که حضرت، خواص دارویی گیاهان و انواع میوه‏ها را بیان فرموده است؛ رساله‏ای در علل و فلسفه احکام که در جواب پرسش‏های محمدبن سنان برای وی نوشت.
اوضاع فرهنگی
عصر امام رضا علیه‏السلام از نظر اعتقادی، فکری و فرهنگی، عصر آشفته‏ای بود. مکتب‏های فقهی و کلامی متعددی در متن جامعه حضور داشتند و هر کدام از آنها در ایجاد فساد عقیدتی در میان مردم تلاش می‏کردند. واقفیه، یکی از گروه‏های دامنه‏داری بود که به امامت امام رضا علیه‏السلام ، اعتقادی نداشتند. آنها بر این باور بودند که امام کاظم علیه‏السلام ، همان مهدی موعود بوده، از نظرها غایب شده است. سران این گروه منحرف، به خاطر مسائل مادی، حاضر شدند با دادن رشوه، مسئله امامت امام رضا علیه‏السلام را مسکوت بگذارند. فرقه‏های غلات، مفوّضه، مُرجئه، جبریون و اهل حدیث، از دیگر فرقه‏های اسلامی بودند که به ترویج افکار و اندیشه‏های خود می‏پرداختند. افزون بر فرقه‏های اسلامی، یهودیان، مسیحیان، مجوسیان و ستاره‏پرستان نیز با مطرح کردن شبهه‏های دینی، سعی می‏کردند مسلمانان را از دایره اسلام خارج کنند.
مسافر بغداد
پس از سپردن منصب ولایت‏عهدی به امام رضا علیه‏السلام مردم بغداد که مهم‏ترین سنگر و پناهگاه عباسیان بود، دست به آشوب و شورش همگانی زدند. آنان به خارج شدن خلافت از دست عباسیان و سپردن آن به دودمان حضرت زهرا علیهاالسلام معترض بودند و به همین دلیل، مأمون را از خلافت عزل و با ابراهیم بن مهدی معروف به ابن‏شکله، یکی از لجوج‏ترین دشمنان امام علی علیه‏السلام بیعت کردند. وقتی این خبر به گوش خلیفه رسید، برای فرونشاندن شورش و خلاصی از محبوبیت روز افزون امام در خراسان، به حضرت دستور داد تا همراه لشکر به سوی بغداد حرکت کند. مأمون قصد داشت خودش در مرو باقی بماند. امام با درخواست مأمون مخالفت کرد و خلیفه مجبور شد همراه امام به سوی بغداد حرکت کند.
توطئه
مأمون به همراه امام رضا علیه‏السلام و فضل بن سهل وزیر ایرانی‏اش، با لشگر بزرگی از مرو حرکت و در مسیر راه به سرخس رسیدند. در آنجا مأمون برای از بین بردن امام و فضل نقشه کشیده بود. به همین دلیل از آن دو خواست تا همراه او به حمام سرخس بروند. مأمون می‏خواست نقشه شوم خود را به دست مردان مسلح خود عملی کند. امام رضا علیه‏السلام پیشنهاد مأمون را نپذیرفت و از قبول درخواست مکرر خلیفه سرباز زد. امام، حتی فضل بن سهل را نیز از این کار منع کرد، ولی او به حرف حضرت گوش نداد. هنگامی که فضل وارد حمام شد، به دست نوکران مأمون به قتل رسید و امام رضا علیه‏السلام از این توطئه مأمون جان سالم به در برد.
هدیه به دوست
معمر بن‏خلا می‏گوید: به سوی خراسان می‏رفتم که در بین راه، ریّان بن صلت به من گفت: دوست دارم وقتی به خراسان رسیدی، سلام مرا به امام رضا علیه‏السلام برسانی و از حضرت بخواهی یکی از پیراهن‏های خویش را با درهم‏هایی که به نام ایشان ضرب شده، به من ببخشد. معمر می‏گوید: همین که به محضر امام شرفیاب شدم، بی‏مقدمه فرمود: ریّان کجاست؟ آیا دوست دارد با ما ملاقات کند و ما از پیراهن خود او را بپوشانیم و از درهم‏های خویش به او بدهیم؟ معمر می‏گوید: گفتم سبحان‏اللّه‏! قسم به خدا که من هنوز سؤالم را مطرح نکرده بودم. امام فرمودند: ای معمر! مؤمن، صاحب توفیق است. برو و به ریان بگو نزد ما بیاید. ریان به محضر امام مشرف شد و یکی از پیراهن‏های حضرت را گرفت. وقتی از خانه حضرت خارج می‏شد، از او پرسیدم: چه چیزی در دست داری؟ گفت: سی درهم.
خبر از سرّ درون
شخصی به نام ابوحامد می‏گوید: روزی به امام رضا علیه‏السلام نامه‏ای نوشته و از حضرت درخواست کردم در حقم دعا کند. حضرت در جواب نامه نوشت: برایت دعا کردم، ولی نماز عصر خود را از وقت خود تأخیر نینداز و زکات اموالت را پرداخت کن. وقتی نامه حضرت را خواندم، به خود آمده گفتم: من در نامه خود در مورد نماز عصر و زکات سؤالی نکرده و کسی جز از خدا از این مطالب آگاه نبود. من همواره نماز عصر را در لحظه‏های پایانی وقتش می‏خواندم و زکات اموال خود را هم مرتب نمی‏دادم.
نماز اول وقت
امام رضا علیه‏السلام و عمران صابی یکی از دانشمندان بزرگ عصر مأمون، در حضور خلیفه عباسی درباره توحید بحث می‏کردند. امام رضا علیه‏السلام با استدلال محکم، به شبهه‏های او پاسخ می‏داد. هر لحظه بحث و مناظره آن دو اوج می‏گرفت تا اینکه هنگام نماز ظهر فرا رسید. حضرت همان لحظه از جا برخاست و فرمود: وقت نماز فرا رسیده است. عمران که چنین انتظاری نداشت گفت: ای آقای من! ادامه بحث و پاسخ سؤال مرا قطع نکن، همانا دلم آتش گرفت. حضرت تحت تأثیر احساسات و عواطف او قرار نگرفت و با کمال قاطعیت فرمود: نماز را می‏خوانیم و دوباره باز می‏گردیم. حضرت با همراهان خود برخاسته نماز خواندند و سپس به مجلس مناظره بازگشت و به ادامه بحث پرداخت.
احترام به دوستان
یونس بن یعقوب، یکی از شاگردان امام صادق علیه‏السلام و امام کاظم علیه‏السلام و از اهالی عراق بود که در سفر به مدینه منوره از دنیا رفت. هنگامی که حضرت رضا علیه‏السلام از وفات یونس آگاه شد، به پاس سابقه طولانی محبت او به اهل‏بیت، از او به نیکی یاد کرد و به سرپرست قبرستان بقیع پیام داد تا اجازه دهند یونس را در آنجا به خاک بسپارند. حضرت حنوط و کفن یونس را فرستاد و به شاگردان پدرش اعلام کرد که در تشیع جنازه او شرکت کنند. شخصی به نام علی بن الحسین می‏گوید: روزی در قبرستان بقیع کنار قبر یونس بن یعقوب رفتم. نگهبان قبرستان از من پرسید: صاحب این قبر کیست که ابوالحسن الرضا علیه‏السلام به من سفارش کرده تا چهل روز بر روی قبرش آب بپاشم. گفتم: این قبر یونس بن یعقوب، آزاد کرده امام صادق علیه‏السلام است.
جود و بخشش
امام رضا علیه‏السلام همانند پدران بزرگوار خود در آشکار و نهان، کمک‏های زیادی به مستمندان و نیازمندان می‏نمود و برای حل مشکلات آنان از هیچ کوششی دریغ نمی‏کرد. روزی شخصی خدمت امام رضا علیه‏السلام رفت و گفت: ای فرزند رسول خدا! به اندازه جوان‏مردی خویش به من عطا کن و کمکی به من برسان. حضرت فرمودند: ای مرد! چنین توانی ندارم که به اندازه جوان‏مردی خودم انفاق کنم. او گفت: پس به اندازه جوان‏مردی من کمک کن. حضرت به غلام خود فرمود: دو هزار دینار به او بده. در قضیه‏ای دیگر، حضرت تمام اموال خود را در روز عرفه بین مردم تقسیم کرد. فضل بن سهل که شاهد ماجرا بود به حضرتش اعتراض کرد و گفت: ای ابالحسن! این کار خسارت بزرگی است. حضرت فرمودند: بلکه این کار غنیمت است؛ هرگز بخشش آنچه را در برابر آن به اجر و کرم الهی می‏رسم خسارت نمی‏دانم.
همسفره غلامان
روزی امام رضا علیه‏السلام با غلامان خود که بعضی از آنان سیاه پوست بودند، سر یک سفره غذا می‏خوردند. در این هنگام مردی از شیعیان بلخ وارد شد و حضرت را به آن حال مشاهده کرد. پس رو به حضرت کرد و گفت: ای فرزند رسول خدا! برای شما شایسته نیست با غلامان هم‏غذا شده و بر یک سفره بنشینید. حضرت در جواب او فرمودند: «به درستی که خدای ما یکی است و همه ما از یک پدر و مادر (آدم و حوا) هستیم. پاداش و جزا هم برای اعمال انسان‏هاست. علاوه بر این که غذا خوردن با غلامان علامت تواضع و فروتنی است». بعد امام دوباره مشغول خوردن غذا شد و به همراه آنان از سفره کنار رفت.
فروتنی
روزی حضرت رضا علیه‏السلام وارد حمام عمومی شد و برای شست و شو در جایی نشست. مردی که حضرت را نمی‏شناخت رو به امام کرد و از ایشان خواست تا پشت او را کیسه بکشد و بر روی او آب بریزد. حضرت شروع به کیسه کشی و نظافت بدن او کرد. شخصی از راه رسید و امام رضا علیه‏السلام را در حال شستن بدن مرد دید. با دیدن این منظره، ناراحت شد و به سوی مرد آمده و گفت: آیا این مرد کیسه کش را می‏شناسی؟ گفت: ایشان علی بن موسی علیه‏السلام است. مرد با شنیدن این حرف ناراحت شد و از جای خود برخاست و از حضرت معذرت خواهی کرد، ولی حضرت با کمال مهربانی و فروتنی او را دلداری داد.
پرداخت بدهکاری
یکی از ساکنان مدینه می‏گوید: امام رضا علیه‏السلام به دستور مأمون عباسی از مدینه به سوی خراسان رفت. من چهار هزار درهم از آن حضرت طلب داشتم که فقط من و آن حضرت از آن باخبر بودیم. فردای آن روز امام جواد علیه‏السلام کسی را فر

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:خورشید شرق ؛ نگین خراسان, ] [ 11:7 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ یک وبلاگ قرآنی ، مذهبی ، اعتفادی ، تربیتی می باشد که جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ایجاد گردیده است
موضوعات وب
امکانات وب